گفتار جالب شيخ محمد عبده در مقدمه شرح نهج البلاغه











گفتار جالب شيخ محمد عبده در مقدمه شرح نهج‏البلاغه



علامه نامي شيخ محمد عبده مرجع تقليد مصر و مصلح ديني آن کشور در مقدمه شرح خود بر نهج‏البلاغه[1] بعد از تفکر و تدبر و بررسي درباره اين کتاب باعظمت، اعجاب خود را نسبت به مقصد عالي «نهج‏البلاغه» اين چنين بيان مي‏کند: بر حسب تقدير و به طور تصادف با کتاب «نهج‏البلاغه» آشنا شدم اين برخورد و تصادف در وقتي بود که دچار دگرگوني و تشويش خاطر و افسردگي شده و از کارهايم بازمانده بودم.[2].

از اينرو کتاب مستطاب «نهج‏البلاغه» را وسيله‏اي براي تسليت روح و چاره‏اي براي برطرف ساختن اندوه‏هاي خويش يافتم- بدينگونه بعضي از صفحات آن را تصفح نمودم و جمله‏هائي چند از عبارات آن را از قسمتهاي مختلف و موارد پراکنده، مورد دقت و تامل قرار دادم.

در طي مطالعه آن خيال مي‏کردم جنگهائي اتفاق افتاده، و تاراجهائي به وقوع پيوسته، و اين فکر برايم پديد آمد که بلاغت را دولت و نيروئي، و فصاحت را صولت و سطوتي است، و اوهام (کساني که درباره‏ي نهج‏البلاغه ترديد کرده‏اند) مشوب، و ترديد آنها چيزي جز فسق و پليدي نيست. انديشيدم که انبوه سپاه خطابه‏ها با شمشيرهاي برنده، در

[صفحه 25]

صفهاي منظم خود با نظم و ترتيب خاصي به حالت دفاع ايستاده‏اند، و هر گونه شک و شبهه‏اي را برطرف مي‏سازند و دلهاي آشفته را آرام مي‏کنند، و بدينگونه وسوسه‏هاي پليد شکست خورده و خاطره‏هاي سوء نابود مي‏گردد. آري هميشه پيروزي با حق و شکست و نابودي از آن باطل است، و شک و ترديد خمود و خاموش مي‏شود.

از اين مطالعات به يقين دانستم که مدبر اين دولت قهرمان اين صولت (فصاحت و بلاغت) پرچمدار پيروزمند آن: اميرالمومنين صرفنظر مي‏کردم و به قسمت ديگر مي‏پرداختم، کاملا تغيير موضوع و مطلب تازه‏اي را احساس مي‏کردم.

گاهي خود را در عالمي بسيار بزرگ از معاني بلند و موضوعات عالي مي‏ديدم، که با زينتهاي عبارات زيبا آراسته شده و به گرد نفوس پاکيزه دور زده، و به طرف دلهاي روشن روي آورده است، تا راه راست را به آنها بنماياند و به خواستهايش رهبري کند، و با مرکب فضل و کمال از لغزشگاه‏ها باز دارد زماني هم مي‏ديديم که جمله‏ها مبهم و سرپيچيده پرده از روي خشم‏آلود خود برداشته، و دندانهاي خود را به من نشان مي‏دهد، و گاهي ارواحي را در قيافه پلنگهاي درنده، يا چنگالهاي شاهين‏ها را مي‏ديدم که آماده حمله است، سپس به نظرم مي‏آمد که با يک حمله‏ي ناگهاني دلهاي هواپرست و افکار واهي (کساني را که درباره‏ي انتساب نهج‏البلاغه به علي عليه‏السلام شک و شبهه کرده‏اند) دريدند، و افکار فاسده و خيالات باطله را به کلي از ميان بردند!!)

در جاي ديگر مشاهده مي‏کردم که عقلي نوراني که شباهت به مخلوق جسماني نداشت، از اين موکب الهي جدا شده، و خود را به روح انسان مي‏چسباند، سپس او را از پرده‏هاي طبيعت جدا ساخته و به سوي ملکوت اعلا بالا مي‏برد، و به جايگاهي پرنور راهنمائي مي‏کند، و از آن پس شوائب اوهام ماده را رها کرده، در کاخهاي مقدسي ساکن مي‏گرداند.

بسيار اتفاق مي‏افتاد که گويا مي‏شنيدم خطيبي بزرگ با سخنان حکيمانه خود، زمامداران امور مردم را مخاطب ساخته و با صدائي رسا، کارهائي شايسته و نيک را به آنها نشان مي‏دهد، و به موارد آلوده‏ي شک و ترديد آشنا مي‏سازد، و از لغزشگاه‏ها برحذر مي‏دارد، و به جزئيات سياست، ارشاد مي‏کند، و به راه‏هاي صحيح زندگي هدايت مي‏نمايد.

[صفحه 26]

تا آنجا که آنان را به مقام عالي رياست نشانده، و با ارائه‏ي طريق و حسن تدبير، و رمز مملکت‏داري، به مقام عالي دنيوي بالا مي‏برد.

اين کتاب باعظمت (نهج‏البلاغه) همان است که سيدشريف رضي رحمه الله از سخنان پيشواي بزرگ مسلمانان و مولاي ما اميرالمومنين علي بن ابي‏طالب «کرم الله وجهه» از ميان بيانات پراکنده آن حضرت گرد آورده و با اين اسم (نهج‏البلاغه) موسوم گردانيده است.

به حقيقت مي‏گويم من اسمي را که به بهترين وجه دلالت بر مسمي و هدف اين کتاب گرانقدر کند، از «نهج‏البلاغه» بهتر سراغ ندارم. من قادر نيستم اين کتاب پر ارج را بيشتر از آنچه از نامش برمي‏آيد، تعريف و توصيف کنم، و در بيان مزاياي آن بالاتر از آنچه سيدرضي مولف اين کتاب در مقدمه‏ي آن[3] آورده است، چيزي بياورم.

اگر قضاوت وجدان و حکم فطرت انساني ملزم نمي‏ساخت که از شخص نيکوکار نسبت به کار نيکش قدرداني و سپاسگزاري شود، هرگز احتياجي به تمهيد اين مقدمه، و آوردن اين بينه نداشتم.

زيرا آنچه «نهج‏البلاغه» در بردارد از فنون فصاحت و قوانين بلاغت که مخصوص به آنست، بهترين معروف است. مخصوصا که «نهج‏البلاغه» از آوردن هيچ موضوعي از مقاصد سخن فروگذار نکرده و از هر گذرگاه فکر و انديشه گذشته است...»


صفحه 25، 26.








  1. شرح نهج‏البلاغه محمد عبده در يک جلد، مکرر در صمر چاپ شده است شيخ محمد عبده در اين کتاب ذيل خطبه‏ها و سخنان حضرت امير (ع) لغات مشکل و نکات حساس آن را شرح داده و از نظر ادبي خدمت بسزائي به «نهج‏البلاغه» نموده است وي که دانشمندي روشن‏فکر و اصلاح طلب بود سالها به معيت استاد مشهور خود سيدجمال‏الدين اسد آبادي در مصر و اروپا بر ضد استعمار انگليس در ممالک اسلامي مبارزه کرد، و در پاريس با همکاري سيد روزنامه‏ي «العروه الوثقي» براي نشر افکار و اهداف خود نشر نمود وي به سال 1320 ه در مصر چشم از جهان فروبست.
  2. در آن موقع شيخ محمد عبده در «بيروت» تبعيد بوده است.
  3. مقدمه سيدرضي را در آخر کتاب بخوانيد.